آیا میدانید بر روی کره زمین صدایی وجود دارد که هرگز قطع نمی شود !؟!؟.......

 

این مطلب رو هم برای پیغامهای مکرر برادر گرامیم آقا نیما توی وب قرار دادم .

گرچه توی این وبلاگ مطالب علمی متعددی وجود داره ؛ ولی با تمام این توضیحات ، مطلبی رو که در ادامه میخونید هم مطلب زیبا و جالبی که گفتم بد نیست بیننده های محترم وب هم مطالعه بفرمان ...



:: موضوعات مرتبط: مطالب مذهبي , مطالب علمی , ,
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
:: ادامه مطلب
نویسنده : الهام ابراهیمی
تاریخ : سه شنبه 28 آذر 1391
ثواب صلوات در روایات معصومین

 

 
اِنَّ اللهَ وَ مَلائَکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبی یا ایُّها الَّذینَ امَنوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّموُا تَسلیما

(احزاب/56)
 
 
 
پیام اکبرم صلی الله علیه و آله:
*
هر کس بعد از هر نماز ده صلوات بر من بفرستد در بهشت با من است در حالیکه او را می بینم و صورتش مانند ماه شب چهارده می درخشد.*
*در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.*1
*بر من بسیار صلوات بفرستید که صلوات بر من نوری در قبر، نوری در پل صراط و نوری در بهشت خواهد بود.*2
*صلوات فرستادن، فقر را برطرف می نماید.*3
*هر کس در روز جمعه هزار بار بر من صلوات بفرستد، فرشتگان همواره برای او آمرزش می طلبند.*4
*آوای خود را به هنگام صلوات بر من بلند کنید که نفاق را از بین می برد.*5
*هر کس در نوشته ای بر من درود بفرستد فرشتگان همواره برای او آمرزش می طلبند.*6
*هر کس پایان سخنش صلوات بر من و علی (ع) باشد به بهشت وارد می شود.*7
*صلوات بر من و خاندانم، نفاق و دورویی را از بین می برد.*8
*هر کس بر من صلوات بفرستد، در قیامت او را شفاعت می کنم.*9
حضرت علی علیه السلام
*
صلوات فرستادن بر پیامبر (ص)، گناهان را بسان ریختن آب بر آتش از بین می برد.*10
حضرت امام باقر علیه السلام
*
صلوات از جانب خداوند، رحمت است و از سوی فرشتگان، تزکیه و پاک کردن و از طرف مردم، دعا است.*11
حضرت امام صادق علیه السلام
*
صلوات بر پیامبر (ص) و آل او،‏سنگین ترین عملی است که در روز قیامت در ترازوی اعمال گذاشته می شود.*12
 
 
1ـ (کنز العمال، ج 1، ص 489)         2ـ (بحار الانوار، ج 79، ص 64)
3ـ (جلاء الافهام، ص 252)             4ـ (جامع احادیث شیعه، ج 6، ص 187)
5ـ (محجه البیضاء، ج 2، ص 313)      6ـ (میزان الحکمه، ج 7، ح 10795)
7ـ (عیون الاخبارالرضا، ج 2، ص 64)   8ـ (ثواب الاعمال، ج 4، ص 1211)
9ـ (فضائل الخمسه، ج 1، ص 208)   10ـ (ثواب الاعمال،‏ص 187)
11ـ (میزان الحکمه، ج 1، ص 389)    12ـ (میزان الحکمه، ج 7، ح 10797)
 

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب مذهبي , ,
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : الهام ابراهیمی
تاریخ : دو شنبه 27 آذر 1391
پیشاپیش یلدای حسینی شما خجسته

 

 
ما چله نشین شب یلدای حسینیم/ ماتم زدگان غم عظمای حسینیم
 
ما غرق عزای پسر فاطمه هستیم / ما تا به سحر محو تماشای حسینیم
 
حسینیان امیدوارم همواره حسین فاطمه (س) یار و یاورتان باشد
 
" پیش پیش یلدایتان خجسته و حق یارتان  "
 
التماس دعا


:: موضوعات مرتبط: مطالب روز , دلنوشته , ,
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : الهام ابراهیمی
تاریخ : سه شنبه 21 آذر 1391
حسین جانم ضریح نو مبارک

 

مرا از پیش خود آقا مکن دک

                    که کردم نام زیبایت به دل حک

                                        دعا کن تا بقیع را هم بسازیم

                                                              حسین جانم ضریح نو مبارک

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب مذهبي , دلنوشته , ,
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : الهام ابراهیمی
تاریخ : سه شنبه 21 آذر 1391
شما هم آره حاج آقا ؟!

 

 
"چند سال قبل اتوبوسی از دانشجویان دختر یكی از دانشگاه‌های بزرگ كشور آمده بودند جنوب. چشم‌تان روز بد نبیند... آن‌قدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند كه هیچ كدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند. وضع ظاهرشان فوق‌العاده خراب بود. آرایش آن‌چنانی، مانتوی تنگ و روسری هم كه دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود.
اخلاق‌شان را هم كه نپرس... حتی اجازه یك كلمه حرف زدن به راوی را نمی‌دادند، فقط می‌خندیدند و مسخره می‌كردند و آوازهای آن‌چنانی بود كه...
از هر دری خواستم وارد شوم، نشد كه نشد؛ یعنی نگذاشتند كه بشود...
دیدم فایده‌ای ندارد! گوش این جماعت اناث، بده‌كار خاطره و روایت نیست كه نیست!
باید از راه دیگری وارد می‌شدم... ناگهان فكری به ذهنم رسید... اما... سخت بود و فقط از شهدا بر‌می‌آمد...
سپردم به خودشان و شروع كردم.
گفتم: بیایید با هم شرط ببندیم!
خندیدند و گفتند: اِاِاِ ... حاج آقا و شرط!!! شما هم آره حاج آقا؟؟؟
گفتم: آره!!!
گفتند: حالا چه شرطی؟
گفتم: من شما را به یكی از مناطق جنگی می‌برم و معجزه‌ای نشان‌تان می‌دهم، اگر به معجزه بودنش اطمینان پیدا كردید، قول بدهید راه‌تان را تغییر دهید و به دستورات اسلام عمل كنید.
گفتند: اگر نتوانستی معجزه كنی، چه؟
گفتم: هرچه شما بگویید.
گفتند: با همین چفیه‌ای كه به گردنت انداخته‌ای، میایی وسط اتوبوس و شروع می‌كنی به رقصیدن!!!
اول انگار دچار برق‌گرفتگی شده باشم، شوكه شدم، اما چند لحظه بعد یاد اعتقادم به شهدا افتادم و دوباره كار را به آن‌ها سپردم و قبول كردم.
دوباره همه‌شون زدند زیر خنده كه چه شود!!! حاج آقا با چفیه بیاد وسط این همه دختر و...
در طول مسیر هم از جلف‌بازی‌های این جماعت حرص می‌خوردم و هم نگران بودم كه نكند شهدا حرفم را زمین بیندازند؟ نكند مجبور شوم...! دائم در ذكر و توسل بودم و از شهدا كمك می‌خواستم...
می‌دانستم در اثر یك حادثه، یادمان شهدای طلائیه سوخته و قبرهای آن‌ها بی‌حفاظ است...
از طرفی می‌دانستم آن‌ها اگر بخواهند، قیامت هم برپا می‌كنند، چه رسد به معجزه!!!
به طلائیه كه رسیدیم، همه‌شان را جمع كردم و راه افتادیم ... اما آن‌ها كه دست‌بردار نبودند! حتی یك لحظه هم از شوخی‌های جلف و سبك و خواندن اشعار مبتذل و خنده‌های بلند دست برنمی‌داشتند و دائم هم مرا مسخره می‌كردند.
كنار قبور مطهر شهدای طلائیه كه رسیدیم، یك نفر از بین جمعیت گفت: پس كو این معجزه حاج آقا! ما كه این‌جا جز خاك و چند تا سنگ قبر چیز دیگه‌ای نمی‌بینیم! به دنبال حرف او بقیه هم شروع كردند: حاج آقا باید برقصه...
برای آخرین بار دل سپردم. یا اباالفضل گفتم و از یكی از بچه‌ها خواستم یك لیوان آب بدهد.
آب را روی قبور مطهر پاشیدم و...
تمام فضای طلائیه پر از شمیم مطهر و معطر بهشت شد... عطری كه هیچ جای دنیا مثل آن پیدا نمی‌شود! همه اون دخترای بی‌حجاب و قرتی، مست شده بودند از شمیم عطری كه طلائیه را پر كرده بود. طلائیه آن روز بوی بهشت می‌داد...
همه‌شان روی خاك افتادند و غرق اشك شدند! سر روی قبرها گذاشته بودند و مثل مادرهای فرزند از دست داده ضجه می‌زدند ... شهدا خودی نشان داده بودند و دست همه‌شان را گرفته بودند. چشم‌ها‌شان رنگ خون گرفته بود و صدای محزون‌شان به سختی شنیده می‌شد. هرچه كردم نتوانستم آن‌ها را از روی قبرها بلند كنم. قصد كرده بودند آن‌جا بمانند. بالاخره با كلی اصرار و التماس آن‌ها را از بهشتی‌ترین خاك دنیا بلند كردم ...
به اتوبوس كه رسیدیم، خواستم بگویم: من به قولم عمل كردم، حالا نوبت شماست، كه دیدم روسری‌ها كاملا سر را پوشانده‌اند و چفیه‌ها روی گردن‌شان خودنمایی می‌كند.
هنوز بی‌قرار بودند... چند دقیقه‌ای گذشت... همه دور هم جمع شده بودند و مشورت می‌كردند...
پرسیدم: به كجا رسیدید؟ چیزی نگفتند.
سال بعد كه برای رفتن به اردو با من تماس گرفتند، فهمیدم دانشگاه را رها كرده‌اند و به جامعه‌الزهرای قم رفته‌اند ... آری آنان سر قول‌شان به شهدا مانده بودند ..."
 
 
 

برگرفته از خاطرات یکی از روحانیون کاروان راهیان نور



:: موضوعات مرتبط: مطالب مذهبي , ,
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : الهام ابراهیمی
تاریخ : سه شنبه 21 آذر 1391
اعجاز قرآن در اشاره به اینکه اهرام مصر از گل ساخته شده اند

  دوستان گرامی چندی پیش ایمیلی برام رسیده راجع به اهرام مصر و اینکه حضرت حق (جل جلاله )توی قرآن راجع به ساخت این بنا چه آیاتی فرموده اند و این از اعجاز قرآن است که سالها بعد دانشمندان تازه به ماهیت ساخت این اهرام رسیده اند . به نظر بنده خواندن این مطلب خالی از لطف نیست .  



:: موضوعات مرتبط: مطالب مذهبي , مطالب علمی , ,
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
:: ادامه مطلب
نویسنده : الهام ابراهیمی
تاریخ : دو شنبه 13 آذر 1391
زیارت ناحیه مقدسه ( نوحه سرایی صاحب الزمان (عج) در مصیبت جد بزرگوارشان امام حسین (ع)

زیارت ناحیه مقدسه یکی از زیارتهای اباعبدالله الحسین  (ع) در روز عاشورا است. زیارت ناحیه مقدسه از حجت بن حسن (عج) ، امام دوازدهم صادر شده‌است.

زیارت ناحیه مقدسه با درود بر پیامبران وحضرت محمد (ص) و اهل بیت طیب و طاهرش و حضرت حسین (ع)و یارانش در کربلا آغاز می‌شود. پس از آن، به شرح کامل اوصاف و کردار حسین پیش از جنگ، زمینه‌های جنگ او، شرح کشته شدن و سختی‌های او، و عزادار شدن تمام عالم و موجودات زمینی و آسمانی می‌پردازد. در پایان، با توسل به اهل بیت و دعا، دعا پایان می‌پذیرد.

 

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب مذهبي , ,
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
:: ادامه مطلب
نویسنده : الهام ابراهیمی
تاریخ : پنج شنبه 9 آذر 1391
سلام بر بزرگ بانوی خرابه نشین

حضرت رقیه(س) در واقعه عاشورا حدود سه یا چهار سال سن داشت که بعد از شهادت پدر و یارانش در عصر عاشورا، به همراه دیگر زنان بنی‌هاشم توسط سپاه یزید به اسیری رفت و در خرابه‌های شام به شهادت رسید.
اصل وجود دختری چهار ساله برای امام حسین (علیه السلام) در منابع شیعی آمده است، اما در بعضی منابع در این باره اختلاف وجود دارد. در کتاب کامل بهایی نوشته علاءالدین طبری (قرن ششم هجری) قصه دختری چهار ساله که در ماجرای اسارت در خرابه شام در کنار سر بریده پدر به شهادت رسیده آمده است، اما در مورد نام او که آیا رقیه بوده یا فاطمه صغری و اختلاف است.


:: موضوعات مرتبط: مطالب مذهبي , ,
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
:: ادامه مطلب
نویسنده : الهام ابراهیمی
تاریخ : پنج شنبه 9 آذر 1391
ده دلیل مهم برای هنگ کردن مغز انسانها

تا حالا شده که ندانید می خواهید چه کار بکنید ، کل روز رو به وبگردی و پرسه زدن های بی دلیل در اینترنت بگذرانید و آخر وقت متوجه شوید که هیچ کار مفیدی انجام نداده اید ؟
اگه پاسخ شما مثبت است ، مغز شما احتمالاً هنگ کرده است !
و اما چرا ؟
چون احتمالاً برنامه ای ندارد .
ولی ما که آدم های منظم و برنامه ریزی هستیم ... مشکل از کجاست ؟


1. شاید منظم و با برنامه نیستیم و خودمان خبر نداریم !
بعضی وقت ها وقت گذرانی ما پشت کامپیوتر و یا میز کارمان به منزله کار کردن قلمداد می شود . و جالب اینجاست که خودمان هم باور می کنیم که واقعاً کاری انجام داده ایم . حتی در آخر وقت انقدر خسته می شویم که .... !!
ولی بیاییم کمی صادق تر باشیم ... واقعاً کار مفیدی انجام داده ایم ؟ پاسخ نامه مهمی را داده ایم ؟ برای قسمتی از کار که معطل ما مانده است ، تصمیمی گرفته ایم ؟

2. ترس از تصمیم گیری
بعضی وقت ها کاری را برای خودمان تعریف کرده ایم و الان باید تصمیمی بگیریم که بقیه کار به آن وابسته است ، ولی جرات گرفتن این تصمیم را نداریم .
چرا ؟ چون ممکن است تصمیم بدی باشد ، چون ممکن است عده ای از دست ما ناراحت نشوند ، چون ممکن است این تصمیم کار را خراب کند و .....
اگر تصمیم نگیریم چه می شود ؟ حداقل به ظاهر خودمان و دیگران را ناراحت نکرده ایم ! در عوض هیچ کار مفیدی هم نکرده ایم . و چه بسا همین تصمیم نگرفتن ، باعث متوقف شدن کار و سردرگمی همکارانمان شده باشد .

3. ترس از شروع
خیلی ها را دیده ام که می گویند من منتظرم یکی من را هول بدهد تا حرکت کنم !
اگر قرار بود این عامل باعث شروع کار می شد ، الان احتمالاً توی غار ها زندگی می کردیم و هیچ اختراعی توسط هیچ دانشمندی انجام نمی شد !!
وقتی می ترسیم که شروع کنیم ، بیشتر از وقتی که شروع کرده ایم ، دچار استرس هستیم و انرژی مان را هدر می دهیم .

4. ترس از شکست
اگر شروع نکنیم و نرویم ، مسلماً شکستی هم نخواهیم خورد . پس چه بهتر که متوقف شویم و شکست هم نخوریم !!
شاید منطق ما این حرف را قبول نکند ، ولی ذهن ما که به شدت هم از شکست می ترسد ، ترجیح می دهد کاری نکند تا شکست هم نخورد .
شاید بد نباشد به خودمان این نکته را یادآوری کنیم که اگر کاری نکنیم ، شاید الان شکست نخوریم ، ولی در کل بازنده هستیم . و نکته دیگر اینکه اگر اقدام کنیم ، ممکن است شکست بخوریم ، و به همان اندازه هم ممکن است پیروز شویم .
راستی ، اگر شما یک فرد متخصص هستید و به توانایی هایتان ایمان دارید ، پس شروع کنید .

5. ندانستن نقطه شروع
بعضی کارها آنقدر بزرگ و یا نوآورانه هستند که نمی دانیم باید از کجا شروع کنیم .
ولی راهکارش ساده است ... کمی فکر کردن .. اگر نشد ، کمی پرس و جو و تحقیق ، مشورت کردن با دیگران .
و در آخر اگر نشد ، بهتر است کار را از جایی که فکر می کنیم درست است ، شروع کنیم ؛ پس از شروع کار ، هنوز می توان مسیر را کم کم اصلاح کرد .

6. نشناختن کامل هدف
بعضی وقت ها فقط می خواهیم موفق شویم ، ولی نمی دانیم موفقیت یعنی چه .
بعضی وقت ها می خواهیم کار بزرگ و خوبی انجام دهیم ، ولی نمی دانیم کار خوب کدامست ؟
بعضی وقت ها می خواهیم کار کنیم ، ولی نمی دانیم چه کاری .
و بعضی وقت ها می دانیم دقیقاً می خواهیم چه کاری انجام دهیم ، پس شروع می کنیم .
اگر بدانیم قرار است کجا برویم ، انگیزه و سرعت بیشتری برای حرکت پیدا خواهیم کرد .

7. سنگ بزرگ
ما آدم های مهمی هستیم . آدم های مهم هم کار های بزرگ می کنند .
فرض می کنیم درست باشد ، ولی نباید فراموش کنیم که آن کارهای بزرگ یک دفعه انجام نشده اند !!
و البته آن کارهای بزرگ ، معمولاً توسط یک نفر انجام نشده اند.
پس برای این سنگ بزرگمان که علامت نزدن است ، چند کار باید انجام داد تا زدنی شود :
• سنگ بزرگتان را به سنگ های کوچک تقسیم کنید .
برای هر بخش کوچک ، زمان شروع و پایان را تعیین کنید و مشخص کنید که در هر بخش دقیقاً چه کارهایی باید انجام شود .
• هر سنگ را به دست یک نفر بسپارید .
خودمان و توانایی هایمان را بشناسیم و بدانیم که نمی شود همه کارهای بزرگ را خودمان به تنهایی انجام دهیم .


8. کار زیاد و کمبود وقت
مغز ما هر چقدر هم قدرتمند باشد ، باز هم حدی برای توانش دارد . پس ممکن است مغز ما هم مثل کامپیوتری که با کار زیاد و همزمان ، هنگ می کند ، دچار مشکل شود .
چند کار برای این مورد می توان انجام داد :
• کم کردن از حجم کار ها و بی خیال شدن از تعدادی از آنها
• زمان بندی برای انجام کار ها و واگذار کردن زمان شروع بعضی از کارها به مدتی بعد
• واگذاری کارهایی که به عهده گرفته ایم ، به کسی دیگر

9. خستگی
یک مغز داریم و هزار کاری که برایش تعریف کرده ایم ... حق دارد خسته شود بنده ی خدا !
بعضی وقت ها بد نیست استراحتی به مغزمان بدهیم ... می توان این کار ها را برای استراحت انجام دهیم :
• یک دوش بگیریم
• یک موسیقی آرام گوش دهیم
• یک چرت کوتاه بزنیم
• یک فیلم ببینیم
• یک دوری در بیرون از محل کارمان بزنیم
• با دوستی صحبت کنیم


10. نداشتن یک لیست اولویت بندی شده
اصلی ترین راهکار برای مدیریت زمان و انجام کار ها ، داشتن یک لیست از کارهایی است که به ترتیب اولویت نوشته شده اند .
اگر این لیست را داشته باشیم ، حتی ممکن است متوجه شویم کار زیادی نداریم و این ترس ما از سنگ بزرگ بوده است که مانع شروع می شده است .
پیشنهاد من اینست که از برنامه هایی مثل گوگل کلندر (تقویم) هم در کنار این لیست استفاده نمایید . خاصیت این برنامه ها ، غیر از یادآوری هایشان که به شدت کارساز هستند ، اینست که زمان تقریبی هر کار را هم باید مشخص کنید و آن وقت است که متوجه می شوید نمی توانید این همه کار را در یک روز انجام دهید . آن وقت است که تداخل های کاری را بیشتر لمس می کنید و آن وقت است که برنامه ریزی بهتری برای کارهایتان خواهید داشت .

منبع : مدیران ایران - شاهین شاکری
 



:: موضوعات مرتبط: مطالب علمی , ,
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : الهام ابراهیمی
تاریخ : چهار شنبه 8 آذر 1391